مصائب شام غریبان سیدالشهدا علیهالسلام
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد ستارهسوخـتهای، صحبت از غمی دارد شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمهایست به پای نخـل که گـیـسوی درهـمی دارد شب است و ماه به هر خیمهای که مینگرد نـشـسـتـه مـادری و بـزم مـاتــمـی دارد شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه سوخته به وسـعـت ابـدیّـت، جـهـان غـمی دارد شب است و سنگ صبوری به ناله میگوید کـجـاست دُرّ یـتـیـمی که هـمدمی دارد؟ شب است و دختر معـصـوم سیدالشهـدا برای نـوحـهگـری، فـرصت کـمی دارد شب است و سایۀ اهریـمنی شـتاب آلـود رَود به سوی سلـیـمان که خـاتـمی دارد شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم ز اشـک فـاطـمـه، امّـیـد مـرهـمی دارد شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت خـدا گـواست، پیـمـبر چه عـالـمی دارد شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب ز گــاهــوارۀ او، چـشــم بــرنــمـیدارد شب است و قـافـلهسالار شاهدان شهـید به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد شب است و بر سر سجّادهای پُر از اخلاص بـلـنـد قـامت عـصـمـت، قد خـمـی دارد شب است و زینبِ دور از حسین میداند نفـس کـشـیـدنِ بیاو، چه مـاتـمـی دارد |